مدارس و مراکز علمی مراغه
ازقرن پنجم تا چهاردهم هجری
نویسنده:محمود طیار مراغی
مقدمه
یکی از راههای مهمی که ما را در شناخت تاریخ علم و دانش و سیر آموزش و فرهنگ اسلامی راهنمایی شایستهای میکند، شناخت مدارس علوم اسلامی و تاریخ آنها در شهرهای مختلف است. در این زمینه مسائلی چون پایهگذاران، تاریخ بنا، کیفیت تأسیس، وقفنامه و موقوفات، مدرسین برجسته، دانشاندوزان معروف، علوم و فنون رایج و مرسوم و مسائل اسکان و تحصیل طلاب مورد مداقه و بررسی قرار میگیرد. سال 459 هجری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی باید فصلی برجسته به شمار آید، در این سال نخستین مدرسه از رشته مدارسی که خواجه نظامالملک طوسی (وفات 485 هجری) وزیر بزرگ سلجوقیان ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسهها که به «نظامیه » شهرت یافتند در جهان اسلام پراکنده شدند، تا آنجا که شهرها و روستاهای بزرگ را فراگرفت. سرزمین مراغه که در زمره کهنترین و تاریخیترین شهرهای ایران به شمار میآید، در قرون ششم تا نهم هجری از مراکز تابناک و درخشان علم و فرهنگ محسوب میشد، این مکتوب برای آشنایی با سیر تاریخی دانش و آموزش در آن سامان نگاشته شده است.
قرن پنجم و ششم
مدرسه قاضی محیی الدین
چنانکه در سطور پیشین گذشت مدارس نظامیه در عهد وزارت خواجه نظامالملک طوسی در شهرهای بزرگ تأسیس شد، در همین ایام نخستین مدرسه علوم اسلامی نیز در مراغه پی نهاده شد. این مدرسه بنا به گزارش ابنفوطی به دست قاضی محییالدین ابومحمد حسن بن صدرالدین محمد بن عبداللّه مراغی که سمت قضاوت مراغه را به عهده داشت، بنیان گذارده شد (1) تاریخ تأسیس مدرسه در دست نیست، اما از زمان حیات قاضی محییالدین که معاصر با معینالدین طنطرانی مراغی (2) (وفات 485 هجری) بود چنین برمیآید که مدرسه همزمان با اولین مدرسه نظامیه در بغداد در نیمه دوم قرن پنجم دائر شده است. ابنفوطی بغدادی مینویسد: قاضی محییالدین مراغی شخصیتی معتدل، خوشرفتار و نیکوکردار بود، از پیرامون بارگاه پدرش صدرالدین مراغی که وزیر مقتدری بود و دستهایش به ظلم و تعدی و غصب املاک مردم آلوده شده بود، دوری گزید و به استمرار درس و بحث و تحصیل علوم همت گمارد، پس از آن مدرسهای نیکو برای خود برپا ساخت و آن را برای فقهای شافعی وقف کرد و برای اداره امور آن املاک و باغاتی به رسم وقف اختصاص داد. قاضی محییالدین از ممدوحان معینالدین طنطرانی بود و همو قصیدهای ممزوج از کلمات فارسی و عربی در مدح قاضی سرود.(3)
مدرسه محییه
این مدرسه بزرگ که در ناحیه بازار قرار داشت به دست قاضی محییالدین ابوحامد یحیی بن صدرالدین محمد مراغی قاضی معروف، در اواخر قرن پنجم هجری بنا نهاده شد. وی برادر قاضی محییالدین ابومحمد حسن بود و هر دو برادر، یکی پس از دیگری قضاوت مراغه را به عهده داشتند، و او نیز همچون برادرش از اعمال زشت و ناپسند پدرشان ناراضی و ناخرسند بود و به گفته ابنفوطی کارهای ناشایست پدرش را جبران نمود و دل مخالفان و ناراضیان را به دست آورد. ابنفوطی او را به زیادت علم و دانش و یگانگی در قضاوت و حکومت ستوده است (4).
مدرسه اتابک
از پایهگذار این مدرسه اطلاعی نداریم و فقط نامی از آن در تاریخ تجاربالسلف آمده است. تاریخنگاران نوشتهاند: در 17 ذیقعده، 529 هجری المسترشدباللّه خلیفه عباسی پس از جنگ با سلطان مسعود بن محمد سلجوقی در اطراف مراغه و شکست از او به شهر انتقال یافت و تحت مراقبت سربازان قرار گرفت، ولی فدائیان اسماعیلی که همهجا حضور داشتند به محل اقامت خلیفه نفوذ کردند و وی را به همراه تنی از دستیارانش به قتل رساندند. صاحب تجاربالسلف ادامه داستان را چنین گزارش میکند: جنازه خلیفه را قضات و ائمّه و اشراف و اعاظم ممالک بر سر گرفتند و در مراغه بردند و در مدرسهای که در محله قُضات است(5) و مدرسه اتابک مراغه باز خوانند دفن کردند و گنبد عالی بساختند و در آن مدرسه اتفاقا پنج گنبد است در پس صفه (سکوی) درس و یکی از آنِ خلیفه مسترشد است (6). به نظر میرسد این مدرسه، همان است که اتابک علاءالدین کُرپه ارسلان، خداوند مراغه(7) و عدهای از امیرزادگان و بزرگان در آنجا به خاک سپرده شدهاند و پس از دفن مسترشد، امرا و حاکمان شهر به خاطر احترام به او وصیت میکردند که در آنجا دفن شوند. ابنفوطی در اینباره مینویسد: علاءالدین کرپه ارسلان در ماه ذیقعده 604 هـ.ق وفات یافت و در زیر قبهای که در مدرسه بنا کرده بود دفن شد و این قبه بلندترین عمارت و آبادترین آن در شهر بود.(8) این احتمال با خبر تجاربالسلف که پنج گنبد را کنار هم دیده، تقویت میشود.
مدرسه عزیه
مدرسهای بسیار باشکوه که سالیان متمادی مرکز تدریس ریاضیات، حکمت و فلسفه بود و در قرن ششم و هفتم از درخشش بسیاری برخوردار بود. بنا به گزارش ابنفوطی این مدرسه عظیم را امیر عزالدین ابونصر ایک ارسلان بن آبه بن بلنکری مراغی، امیر شجاع و توانای مراغه بنیاد نهاد. این امیر نیرومند و علمدوست که از خاندان اتابکان آذربایجان بود، در نیمه دوم قرن ششم هجری در مراغه حکومت میکرد (9). این مدرسه در قرن هفتم نیز رونق خود را از دست نداد و از جمله مراکز علمی فعالی بود که در کنار دانشگاه رصدخانه مراغه به ایفای نقش خود پرداخت و بسیاری از اساتید و حکمای بزرگ آن عصر از جمله مؤیدالدین عرضی دمشقی، مهندس، حکیم و ریاضیدان بزرگ را در خود جای داد (10) امیر عزالدین از ممدوحان شاعر، ادیب و حکیم معروف کمالالدین احمد مراغی صاحب رساله چنگ بود و همو قصاید فارسی زیادی در وصف او سروده بود که با از بین رفتن کتاب عظیم مجمعالآداب ابنفوطی بغدادی از میان رفتهاند.
مدرسه صدریه
این مدرسه به دست قاضی صدرالدین ابوبکر محمد بن عبداللّه بن عبدالرحیم مراغی ملقب به قاضی صدر، وزیر طغرل سلجوقی، بنا نهاده شد. قاضی صدر مردی دانشمند، کاردان و سیاستمدار بود، علوم و فنون مرسوم را در مدارس بغداد به سال 538 هجری و از محضر دانشورانی همچون شیخالشیوخ ابوالبرکات اسماعیل بن ابیسعد نیشابوری و دیگران فراگرفت و در بازگشت به قضاوت مراغه اشتغال یافت. اثیرالدین اخسیکتی شاعر نامدار سده ششم از ستایشگران او بود: کار گیتی به کام صدرِ اجل باد جایگه دشمنانش، صدرِ اجل باد (11). قاضی صدر مراغی به سال 590 هجری وفات یافت و به موجب وصیت خود در کنار قبر رسول اکرم(ص) در مدینةالنبی به خاک سپرده شد (12) این مدرسه در زمان فعالیت رصدخانه مراغه پابرجا بود و یکی از مراکز تدریس علوم عقلی، ریاضیات و اخترشناسی به شمار میآمد. هنگامی که فخرالدین ابومسعود منصور بن محمد کازرونی، حکیم و طبیب سرشناس عصر در سال 664 هجری به مراغه آمد، خواجه نصیر طوسی احترام و تجلیل بسیاری از او به عمل آورد و در مدرسه صدر جایش داد (13).
مدرسه مجاهدیه
دانشمند نستوه آقای محمدتقی دانشپژوه در توصیف نسخه تمهیدات عینالقضاة میانجی همدانی که در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود، مینویسد: «... نسخهای دیگر از تمهیدات را دیدهام که در ذیحجه 596 هجری در مدرسه مجاهدیه مراغه نگاشته شده است(14) » متأسفانه از این نسخه که در مراغه نوشته شده هیچ اطلاعی به دست نداده است.
مدرسه قاضی
این مرکز علمی را که در اواخر سده ششم و هفتم از رونق بسیاری برخوردار بود، امیر عزالدین ابوالحارث ارسلان آبه بن اتابک ترکی مراغی از امیران عادل و دانشمند مراغه پی نهاد. وی در نبردی که میان او و امیر نصرتالدین بیشکین در سال 605 هجری واقع شد به قتل رسید (15)، سیزده سال بعد (سال 618 هجری) مغولان به مراغه یورش برده، آنجا را به ویرانهای تبدیل کردند. پس از چند سال که شهر رو به آبادانی گذارد، این مدرسه نیز احیا شد و در زمان فعالیت رصدخانه عظیم مراغه با ریاست دانشمند بزرگ قاضی کمالالدین محمد بن عبدالحمید قزوینی مراغی، که عهدهدار قضاوت مراغه بود، به حیات علمی خود ادامه داد. این مدرسه به شافعیان مراغه تعلق داشت و بر سر در آن کتیبهای در بزرگداشت امام شافعی نصب شده بود (16). مدارس هفتگانهای که در سطور پیشین گذشت در قرن ششم به اوج شکوفایی و کمال علمی خود رسیدند. تدریس و تدرّس ریاضیات، هندسه، حکمت و فلسفه همچون علوم دینی و اسلامی، بلکه با رونق و رواجی فزون بر آن، برقرار بود. از جزئیات دروس متداول، اساتید، دانشجویان، کتابهای درسی و بسیاری اطلاعات دیگر مربوط به این مراکز علمی بیاطلاعیم، ولی آگاهی اندکی که از برخی اساتید و دانشجویان آن دوران به دست ما رسیده است، حکایت از عظمت و شکوه علمی مراغه در آن دوره از تاریخ میکند.
دانشورانی که در آن سده به تدریس علوم و فنون اشتغال داشتند، عبارتاند از:
1ـ ابوالفتح نصر بن محمد بن ابراهیم مراغی، از حکما و فلاسفه بزرگ سده ششم و از شاگردان بزرگ ابوحامد محمد غزالی (17). 2ـ ابوعلان سعد بن مُضری از دانشمندان نامدار آن عصر که قریب سال 500 هجری در مراغه به سر برده و به احتمال زیاد در مدارس محییه و قاضی محییالدین به تدریس علوم اسلامی پرداخته است. از میان دستپروردگان ایشان از ابوطاهر احمد بن محمد سلفی اصفهانی (وفات 576 هجری) صاحب الروض المعطار آگاهیم. به گفته محمد ذهبی، سلفی اصفهانی پس از تحصیل در ساوه، زنجان، اردبیل، مأمونیه زرند به مراغه رسید و از آن استاد بزرگ بهره وافی برد (18). وی ابیاتی در مدح مراغه و مراغیان سروده است: سقی اللهُ المراغة کلّ یوم و حیّاها المسآء و فی الصباح اقمنا بینهم زمنا و عِشنا با فَضل عیشة بین الصباح و کنّا من کبار محدّثیها باخبار و آثار صحاح (19). 3ـ شجاعالدین ابوعبداللّه محمد بن یوسف بن احمد بن محمد بن عیاشی بیهقی که از او با القاب «الشیخ الفقیه العالم » یاد شده است (20)، وی از علمای شیعه مقیم در مراغه بود و در 13 صفر سال 534 هجری کتاب الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع) تألیف شیخ مفید عبدالرحمان بن احمد نیشابوری (وفات 476 هجری) را با یک واسطه از مؤلف به یکی از شاگردانش، که متأسفانه از نامش بیخبریم، املا کرد (21). 4ـ عینالدین ابوعلی بدل بن علی بن عبداللّه مراغی (وفات 525 هجری) که با لقب «الصدر الکبیر الکاتب » توصیف شده است (22). 5 ـ محییالدین ابوحامد یحیی بن صدرالدین محمد مراغی، قاضی معروف مراغه در اوائل سده ششم که خود از دانشوران بزرگ و معروف به شمار میرفت. 6 ـ محییالدین ابومحمد حسن بن صدرالدین محمد مراغی، برادر قاضی یادشده، از دانشمندان نامدار آن عهد که مدتی هم عهدهدار قضاوت مراغه بود. 7ـ مجدالدین جیلی؛ حکیمی والامقام، فیلسوفی عظیمالشأن و اندیشهوری بلندپایه بود، ابتدا در شهر ری به تدریس علوم عقلی پرداخت و شاگردانی چند تربیت نمود. در حدود سال 550 هجری از جانب علما و دانشمندان مراغه برای تدریس فلسفه، کلام و اصول فقه دعوت شد(23) وی این دعوت را اجابت کرد و به همراه برخی از شاگردانش که از میان آنان تنها نام امام فخرالدین رازی ذکر شده است وارد مراغه شد و در بیش از سه دهه اقامت، به پرتوافشانی پرداخت. مجدالدین جیلی که خود از اصحاب محمد بن یحیی دانشور سترگ مقیم ری بود، اطلاعات اندکی از او برجای مانده است، یاقوت حموی او را با عناوین «شیخ الامام الفقیه الاصولی المتکلم » (24) و ابنخلکّان با جمله «کان اماما فی فنونه »(25) یاد کردهاند. جیلی در این مدت، شاگردان بسیاری را که از شهرها و بلاد دور و نزدیک به مراغه آمده بودند، تربیت کرد که از مهمترین و معروفترین آنان میتوان از امام فخررازی و شیخ اشراق سهروردی (26) (مقتول 587 هجری) نام برد. 8 ـ سموئیل بن یهودا مغربی؛ دانشمندی سترگ، حکیمی والامقام و طبیبی ریاضیدان بود. در علوم ریاضی شهرت جهانی داشت و قفطی از او به عنوان یکی از حکمای سده ششم نام برده است (27)اصلاً از مردم اندلس بود و به همراه پدر عالمش عازم سرزمینهای شرق شد، به مذهب یهودیت معتقد بود و تألیفات زیادی در علوم ریاضی و هندسه از خود برجای گذاشت، پس از گشت و گذار زیاد در اطراف دنیا، آوازهعلم و دانش و مدارس پررونق مراغه به گوشش رسید، عزم مراغه کرد و در آن سامان مقیم شد، در آنجا مسلمان گشت و کتابهایی در رد عقاید پیشین خود نگاشت. قفطی او را چنین ستوده است: «پدرش قدری از علوم حکمیه میدانسته، اما پسرش سموئیل مذکور فنون حکمت را حاوی و ریاضیات را محکم و فوائد و نوادر آن را جامع بوده و در عدد و هندسه تصانیف دارد » (28)سموئیل مغربی سالیان مدید در مراغه اقامت کرد و به تدریس علوم ریاضی، حکمت و طب و تربیت دانشجویان مستعد همت گمارد، به سال 570 هجری در مراغه وفات یافت و همانجا به خاک سپرده شد.
قرن هفتم تا نهم
دانشگاه عظیم مراغه
بیاغراق رصدخانه بزرگ مراغه را باید عظیمترین پدیده علمی پژوهشی دانست که قبل از نوزایش (رنسانس) غرب در سراسر جوامع انسانی به وقوع پیوست. هیچ یک از رصدخانههایی که قبل [وحتی بعد] از رصدخانه مراغه ساخته شدهاند، از نظر منزلت والای پژوهشی ـ علمی و مقام آموزشی به پای این رصدخانه نمیرسید. دقایق و ظرایفی که در این مجتمع به کار گرفته شد، بعدها به منزله الگویی برای دیگر مراکز علمی در شرق و غرب جهان گشت، رصدخانه سمرقند که از مشهورترین رصدخانههای اسلامی بود با مقیاس بزرگ به تقلید از رصدخانه مراغه ساخته شد (29). پروفسور محمد عبدالسلام، فیزیکدان برجسته پاکستانی و برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1979 میلادی مینویسد: «رصدخانه مراغه با بیست اخترشناس از سرتاسر دنیای اسلام تحت سرپرستی دانشمند بزرگ خواجه نصیر طوسی احتمالاً اولین رصدخانه جهان به معنای واقعی کلمه بود.(30) » این رصدخانه تنها مخصوص رصد ستارگان و سیارات نبود، بلکه سازمان علمی مفصّلی بود که در آن تقریبا تمام شاخههای علوم تدریس میشد و مشهورترین دانشمندان سده میانی در آن جمع شده بودند (31)ریاست این سازمان عظیم علمی با خواجه نصیرالدین طوسی (وفات 672 هجری) بود و دانشورانی عالیقدر از اقصینقاط گیتی، از چین تا تونس، در این محفل علمی گرد هم آمده بودند. این مجموعه پژوهشی چنان تأثیر شگرفی در روند علوم ستارهشناسی، ریاضیات، فلسفه و علوم وابسته به آنها بر جای گذاشت که تا سیصد سال بعد از آن (عصر اختراع تلسکوپ) نظریات و آراء مکتب ستارهشناسی مراغه در تمام رصدخانهها به کار گرفته میشد. اخترشناسی، فلسفه و حکمت، ریاضیات، هندسه و طب علومی بودند که از اهمیت بسزایی برخوردار بودند و در مدارس این مرکز عظیم علمی تحت اشراف متخصصان آن رشته تدریس میشدند. ابنکثیر مینویسد: «خواجهطوسی برای هر یک از فلاسفه روزی سه درهم، اطبا دو درهم، فقها یک درهم و محدثّین نصف درهم حقوق میداد » (32). فعالیتهای علمی رصدخانه مراغه را میتوان در چهار بخش عمده خلاصه کرد: الف ـ ایجاد مجموعه واحدهای نجومی رصدخانه، ساختن ابزار و آلات نجومی و پژوهشهای کیهانی و اخترشناسی؛ ب ـ پژوهش در علوم وابسته، ترجمه و نگارش کتب و رسایل و جمعآوری مدارک و اسناد علمی؛ ج ـ آموزش و تربیت محققین و نیروی انسانی؛ د ـ ارائه نظریات تازه مکتب ستارهشناسی مراغه (33). ماریا نیکلا ایوانوا از محققین برجسته غربی به صراحت از وجود مدرسه بزرگ ریاضیات در مراغه سخن رانده است(34) یکی از بزرگترین ریاضیدانان این مدرسه، محییالدین ابوالفتح یحیی بن ابیالشکر مغربی است که بیش از 25 سال در مراغه اقامت گزید و به پیشرفتهای شگرفی در دانش هندسه و ریاضیات نایل شد. کالین رنان مینویسد: «محییالدین مغربی بر اثر تلاشهای طاقتفرسا توانست عدد پی(p) را محاسبه کند و مقدار سینوسها را به دست آورد و نیز توانست راه تازهای برای اثبات قضیه سینوس پیدا کند » (35). یکی دیگر از واحدهای مهم رصدخانه مراغه کتابخانه عظیم و حیرتانگیز آن است که بیش از چهارصد هزار جلد کتاب ارزنده را در خود جای داده بود (36) ابنفوطی بغدادی که بیش از ده سال ریاست این کتابخانه را به عهده داشت توانست با استفاده از نفایس و ذخایر علمی این کتابخانه سترگ، کتاب عظیم مجمعالآداب فی معجمالاسماء والالقاب را در 50 جلد تدوین کند. مرحوم استاد محیط طباطبائی مینویسد: «رصدخانه و کتابخانه مراغه بنا به شهادت کتابدارش، ابنفوطی، تا عهد ابوسعید ایلخانی (وفات 736هجری) حدود 70سال دائر و محل رجوع محققین بود » (37). برخی از اساتید دانشگاه عظیم مراغه عبارتاند از: 1ـ خواجه نصیرالدین طوسی جهرودی (وفات 672 هجری) 2ـ نجمالدین دبیران قزوینی (وفات 675 هجری) 3ـ فخرالدین ابواللیث محمد مراغی (وفات 667 هجری) 4ـ فخرالدین خلاطی (وفات 680 هجری) 5 ـ مؤیدالدین عُرضی دمشقی (وفات 664 هجری) 6 ـ فریدالدین طوسی (وفات 699 هجری) 7ـ فخرالدین ابوالرضا یهودشتی 8 ـ محییالدین یحیی مغربی (وفات 682 هجری) 9ـ قطبالدین شیرازی (وفات 710هجری) 10ـ کریمالدین منجم سلماسی 11ـ فخرالدین ابومسعود کازرونی (مقیم در مدرسه صدریه) 12ـ کمالالدین نطنزی 13ـ نجمالدین دامغانی (وفات 680 هجری) 14ـ سیدرکنالدین استرآبادی(38) (وفات 715هجری) 15ـ زکریا محمد قزوینی (39). 16ـ اثیرالدین ابهری (40). 17ـ ابوالفرج ابن عبری مسیحی (وفات 685) رئیس ژاکوبنهای شرق (41). 18ـ فائو مونجی، اخترشناس و ریاضیدان چینی 19ـ قاضی کمالالدین محمد بن عبدالحمید قزوینی مراغی، رئیس مدرسه قاضی مراغه برخی از دانشورانی که در دانشگاه مراغه به تحصیل پرداختند، عبارتاند از: 1ـ قطبالدین شیرازی (وفات 710 هجری) 2ـ سید کمالالدین رضا افطسی آبی 3ـ سید رکنالدین استرآبادی 4ـ مجدالدین حارثانی 5 ـ کمالالدین بغدادی، معروف به ابنفوطی (وفات 723هجری) 6 ـ محییالدین بغدادی (وفات 703هجری) 7ـ عمیدالدین منجم بغدادی (وفات 664 هجری) 8 ـ فخرالدین زرندی (وفات 692 هجری) 9ـ عمادالدین مسعود کاشغری 10ـ علاءالدین نجاری (وفات 687 هجری) 11ـ فخرالدین حکیم قزوینی (وفات 667 هجری) 12ـ قوامالدین عبداللّه یازری 13ـ قوامالدین محمد یازری 14ـ کمالالدین هندی (وفات 669 هجری) 15ـ شمسالدین عُرفی دمشقی 16ـ شمسالدین مسعود کازرونی 17ـ عمادالدین ساوجی 18ـ مجدالدین سیواسی رومی 19ـ مجدالدین عمر بن علی مراغی، نوه دختری ابنفوطی. 20ـ عمادالدین مسیب دامغانی (وفات 687 هجری) 21ـ عزالدین حسن بن محمد واسطی عطار 22ـ عزالدین طغرل بن سنجر صاحبی 23ـ عزالدین قاسم بن عبدالکریم سنجاری(42).
مدرسه سیواسی
بنیانگذار این مدرسه، دانشمندی رومی به نام مجدالدین محمد بن خلیفه بن آلبارسلان سیواسی رومی بود که خود مدتها در مراغه به تحصیل علوم پرداخته بود. وی در مدت اقامت خود مدرسهای زیبا در کنار مسجد جامع شهر بنا کرد (43) که مورد استقبال دانشوران و دانشجویان واقع شد. سیواسی در سال 686 هجری از جانب ارغونشاه مغول به حکومت فارس گمارده شد، ولی دو سال بعد به فرمان وزیر ارغون به قتل رسید (44).
مدرسه رشیدیه
در اواخر سده هفتم هجری خواجه رشیدالدین فضلاللّه همدانی، دانشور نامور و سیاستمدار شهیر به وزارت رسید و برای رواج و فراگیر شدن علم و دانش اقدام به تأسیس مدارس و مراکزی در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان کرد؛ از جمله آنها مدرسهای بود که در مراغه بنا نهاد و از دانشمندان و عالمان شهر برای تدریس علوم و تربیت طلاب دعوت کرد، همچنین برای استمرار حیات ظاهری در مدرسه و مخارج و هزینههای آن، روستاها و املاکی را وقف نمود که در اینجا آورده میشود: و اما املاک مراغه از کوره آذربیجان: تمامت قریه «خلجان » نزدیک قلعه روئین دز و فاصل میان ایشان یک وادی است و این خلجان هم از ناحیه دزجرود است با جمله حقوق و مرافق. این مواضع را از املاک مراغه این جانب استبدال کردم به یک نیمه دیه «کندرو » که در ملکیت من درآمده... و چون استبدال شرعی رفت و این مواضع در ملک من آمد و قاضی از قضات مسلمانان نافذالحکم به صحت آن استبدال حکم کرد، تمامت این مواضع مراغه را وقف کردم بر مدرسهای که در مراغه بنا کردهام، وقف درست شرعی... این زمان، این مواضع وقف آن مدرسه است... کتبه الواقف فضلاللّه الرشید الهمدانی فی شعبان سنة 716 (45).
مدرسه معزیه
در سال 795هجری مراغه به دست سربازان تیمورلنگ ویران شد و بسیاری از آثار کهن و باستانی شهر آسیب دید. تمام آلات، ابزارها و کتب نفیسی، که از عصر خواجه نصیر طوسی در بناهای نیمهمخروب رصدخانه نگهداری میشد، در صدها شتر بارگیری شده و به شهر سمرقند حمل گردید، بعدها از این کتب نفیس و آلات در بناگذاری رصدخانه عظیم سمرقند استفاده شایانی شد (46) چیزی نگذشت که خاندانی دانشدوست و عدلپیشه، زمام امور شهر را در اختیار گرفته و بیش از یک قرن با عدل و انصاف بر شهر حکومت راندند و با همت و کاردانی خود چراغ علم و دانش را بار دیگر در این شهر برافروختند، چنانکه یکی از محققین غربی مینویسد: «در قرن هشتم و نهم هجری هنوز هاله مراغه در افق میدرخشید و پرتوافشانی میکرد » (47). معروفترین شخصیت این خاندان، خواجه معزالدین اویس بن رضیالدین ابراهیم عزی (وفات 815 هجری) بود که به سبب دارابودن خصال پسندیده انسانی، سخاوت و عدل از نفوذ مردمی بسیار زیاد برخوردار بود. وی مردی دانشمند و عالمنواز بود و برای رواج علم و دانش به تأسیس مدرسهای علمی و مسجدی زیبا همت گمارد. اکنون پس از سپری شدن شش قرن از عصر خواجه معزالدین، اثری از مدرسه باشکوه او برجای نمانده است، ولی مسجد ملامعزالدین با آن سرستونهای زیبا و قدی خمیده حکایت از تاریخی دور و دراز میکند. بقایای مدرسه معزیّه تا قرن اخیر پابرجا و فعال بوده و به احتمال قوی از مهمترین مراکز علمی مراغه در عهد صفویه بوده است.
مدرسه غفاریه
بنیانگذار این مدرسه عارف و دانشمند شیعیمذهب متمکنی به نام نظامالدین احمد بن الحسین الغفاری بود که در عهد فرومانروایی سلطان یعقوب بن حسن بیگ آق قویونلو به هنگام مراجعت از سفر مکه، در سال 896 هجری، سه سال در مراغه اقامت گزید و به تعمیر مدرسه و زاویه و عمارتی برای استراحت مسافران پرداخت و املاک و باغاتی را خریداری و برای اداره آنها وقف نمود. این عمارت و مدرسه جنب آن به تناسب نام پایهگذار آنها غفاریه نامگذاری شد. نظامالدین احمد غفاری در یادداشتی که در صفحه پایانی کتاب لسانالغیب عطار نیشابوری نگاشته، مینویسد: چون کاتب این ثلاثه شریفه از زیارت حرمین شریفین و روضه منورنبی، علیهالسلام، و ائمه اثنیعشر، رضواناللّه علیه و علیهم اجمعین، بازگشته متوجه خراسان بود، چون به شهر حله رسید نقارّخانهای دو طبقه عالی جهت امام الحی الحاضر القائم ابوالحسن صاحبالزمان محمد بن الحسن العسکری، علیهالسلام، ساخت و... و از آنجا چون به خطه طیبه مراغه رسیده شد سه سال پیوسته توقف کرده شد و زاویهای از خالص مال خود جهت فقرا و ابنای سبیل و غیره ساخت و آن بقعه مشهور و منسوب است به غفاریه... (48). در این یادداشت به مدرسه اشاره نشده، ولی در کتاب سفرنامه مراغه که نسخه مخطوط آن در کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی موجود است به این مطلب تصریح شده است: ... یک گنبد دیگر هم در کنار شهر متصل به آبادی است که آن هم معلوم نیست که مقبره کیست، حجرات خرابه چندی متصل به اوست که در قدیم مدرسه بوده، بعدها خرابی پیدا نموده، غفار نامی آنجا را تعمیر کرده، به این جهت حال به مدرسه غفاریه اشتهار دارد و در سردر مدرسه به خط ثلث نوشته شده که در زمان دولت ابوسعید بهادرخان بنا شده و نام یکی از شیوخ مالکیمذهب بر آن نوشته شده(49) . از این بیان چنین برمیآید که این مدرسه در عصر سلطان ابوسعید بهادری (وفات 736هجری) آخرین ایلخان مغولی و برای علما و طلاب مالکیمذهب ساخته شده بود و در زمان نظامالدین احمد غفاری یعنی صد و شصت سال بعد که به خرابهای تبدیل شده بود، وی آن مدرسه را تعمیر و بازسازی نمود، این مدرسه تا سال 1297 هجری که تاریخ کتابت سفرنامه مذکور است به صورت ویرانه باقی بود، ولی در حال حاضر هیچ اثری از آن در آن ناحیه نیست.
قرن سیزدهم و چهاردهم
مدرسه مسجد جامع
مسجد جامع مراغه از جمله مساجد ستوندار عهد صفوی است، از تاریخ دقیق احداث آن اطلاعی در دست نیست. مطابق کتیبهای که بر شبستان کوچک مسجد نصب شده و تاریخ 1024 هجری بر روی آن به چشم میخورد چنین برمیآید که این مسجد در اوایل قرن یازدهم هجری برپا بوده است. قدیمترین منبعی که از مدرسه مسجد جامع سخن به میان آورده سفرنامه ابراهیمبیک است که در عهد ناصری صورت نگارش یافته است: «... فردای آن طرف ظهر به مسجد جمعه که در حوالی کاروانسرا و نزدیک منزل ما بود، رفتیم که نماز را در آنجا بخوانیم این مسجد دورادورش همه مدرسه طلابنشین و در میان صحن چشمه آب صافی است، تجدید وضو کردیم و داخل مسجد شدیم... »(50) . این مدرسه در صد سال اخیر بسان مرکز ثقل محافل و مراکز علمی بوده است، بدینسان که اکثر مجتهدین و رجال دانشور شهر، مجالس درس خود را در آنجا برپا میساختند. در سال 1322شمسی که از اختناق و خفقان رضاخانی اندکی کاسته و آزادیهای نسبی در امور دینی ایجاد شده بود، فقیه نامور آیتاللّه حاج شیخ محمد تقوی مراغی، از تلامذه برجسته آیات عظام عبداللّه مامقانی و سید ابوالحسن اصفهانی، به تعمیر و بازسازی مسجد و مدرسه همت گمارد، اما به خاطر مخارج و هزینه بسیار سنگین کار، مجبور به فروش منزل مسکونی و باغ خود گردید. بر کتیبهای که بر سردر مسجد نصب گردید، چنین آمده بود: «با توفیقات سبحانی و تأییدات یزدانی و توجهات آیتاللّه العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، مدّظله، و به سعی و اهتمام حضرت مستطاب العالم البارع النحریر الحاج میرزا محمدآقا مجتهد مراغی، دامت برکاته، و به مباشرت آقامیرزا قنبر اکرمی بنای این مدرسه و مسجد صورت خاتمه پذیرفت. سنه 1322شمسی. » برخی از مدرسین بزرگ این مدرسه در سده اخیر عبارتاند از: آیتاللّه میرزا محمدآقا مجاهد انصاری (صاحب فتوای جهاد علیه گردان اسماعیلآقا سمیتقو)، آیتاللّه شیخ عبدالحسین قره چپوقی مراغی (از شاگردان برجسته میرزای شیرازی بزرگ)، آیتاللّه حاج میرحبیباللّه مجتهدی حائری، آیتاللّه ملامحمدرحیم قاضی (وفات 1341 هجری)، آیتاللّه میرزا محمد تقوی (وفات 1281هجری)، آیتاللّه میرزا حسینآقا مجتهد مراغی، آقاشیخ حسین بالیقیا (مدرس بزرگ)، شیخ محمود کفیل افشار، حاج میرزا جواد مراغی، آقاشیخ عبدالحسین معینالشریعة، حاج شیخ حسین نمازی و...
مدرسه امامزاده محمد
این مدرسه در جنب مقبره جناب محمد بن حسنالثانی بن علی بن داوود بن عبداللّه بن محمد عبداللّه بن جعفر طیار(ع) از نوادگان حضرت جعفر طیّار(ع) (51)واقع شده است. از تاریخ بنا و بانی این مدرسه اطلاعی نداریم. از مدرسین معروف این مدرسه میتوان از مرحوم مولی معصوم مجتهد مراغی نام برد که در عهد فتحعلیشاه قاجار میزیست. وی پس از تکمیل تحصیلات عالیه خویش در نجف اشرف به موطن خود بازگشت و در مدرسه امامزاده به تدریس علوم اسلامی و تربیت شاگردان فاضل پرداخت، از جمله آنان میتوان از شیخ محمدقاسم بن حضرتقلی نام برد، نسخهای از تفسیر صافی با خط زیبای وی در دست است که در انتهای آن از استادش ملامعصوم مراغی با لقب «افقهالفقهاء » یاد کرده است. از بزرگترین اساتید این مدرسه در نیمقرن اخیر که با وجود پرتوان و جدی خود جانی دوباره به کالبد بیروح این مدرسه بخشید، باید از بقیةالسلف آیتاللّه آقامیرزا حسین هبةاللهی مراغی، مدظله، نام برد. معظمله پس از تکمیل تحصیلات عالی در حوزه علمیه قم و اخذ اجازه اجتهاد از مرحوم آیتاللّهالعظمی حجت کوهکمری در سال 1355 هجری، به مراغه بازگشت و چونان چراغ فروزانی به نورافشانی پرداخت. معظمله سالیان مدید و طولانی در این مدرسه علوم اسلامی، از مقدمات تا سطوح عالیه، را تدریس کرد و با دعوت از دیگر اساتید آن عصر رونقی دوباره به این مرکز علمی بخشید. آیتاللّه حاج شیخ ابراهیم بادکوبهای (وفات 1324 شمسی) از دیگر اساتید مبرز و ممتاز این مدرسه در نیم قرن اخیر بود که پس از فشار و اختناق حکومت کمونیستی شوروی سابق از باکو گریخت و در تبریز مقیم شد و پس از دعوت بزرگان و اعیان شهر مراغه به این شهر آمد. وی دانشوری زاهد، پرهیزکار و اخلاقی بود. معروف است که برای ایجاد روح اعتماد بین مردم و روحانیون، طلاب جوان و فاضل را به عنوان امام جماعت قرار میداد و خود چون مردم عادی پشت سر آنان به نماز میایستاد. بسیار مناسب است از عالم کامل و استاد فاضل مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ علیاصغر قمی که با حضور خود در این مدرسه تا آخرین ساعات حیات چونان شمعی سوخت و پرتوافشانی کرد، یاد شود.
مدرسه شیخ بابا
مسجد شیخ بابا دومین مسجد کهن و باستانی مراغه است که به نیمه قرن نهم تعلق دارد. فتحاللّه بن خلیلاللّه تابانی که خود از دوستداران سلسله عرفانی ذهبیه بود به جهت عشق و علاقهای که به حضرت شیخ بابامراغی، از عرفای برجسته قرن هشتم و شاگرد شیخ زاهد گیلانی (وفات 705 هجری) داشت، در سال 846 هجری مسجدی زیبا در مرکز شهر بدین نام بنا نهاد اینکه آیا این مسجد مدرسهای هم برای تدریس علوم اسلامی داشته یا نه، اطلاعی نداریم. در نیمه دوم سده سیزدهم هجری حکیم دانشور و فیلسوف نامور مولانا حسن مراغی از فلاسفه و عرفای صاحبذوق آذربایجان، مسجدی در کنار مسجد شیخ بابا بنا نهاد که به نام او یعنی مسجد آقاحسن معروف شد. همچنین مدرسهای کوچک در کنار مسجد برپا نمود که به جهت شهرت بیشتر مسجد شیخ بابا به مدرسه شیخ بابا معروف گشت. وی حوزه درسی خود را که اغلب در زمینه علوم عقلی بود در آن مدرسه برقرار ساخت و سالیان مدید به تدریس فلسفه، عرفان، کلام و فقه پرداخت و شاگردان بسیاری پرورش داد. حکیم مولی حسن دانشمندی پرکار و کثیرالتألیف بود و رسائل زیادی در فلسفه و عرفان از خود برجای گزارد، از کتابهای اوست: حقیقةالروح، مسالکالطریقة و مدارکالحقیقة، مشکاةالحکمة و مصباحالعرفان، التوحید، الرد علی الشیخیّه، منهاجالبصیرة والیقین، تفسیر سورةالفاتحة، فوائد فلسفیه و... حکیم مولی حسن مراغی در 12 جمادیالاول 1300 هجری بدرود حیات گفت و در شبستان مسجد شیخ بابا به خاک سپرده شد. با وفات وی چراغ فروزان مدرسهاش نیز در طلیعه سده چهاردهم هجری به خاموشی گرایید.
پی نوشتها:
1-تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی بغدادی، ص366، چاپ هند 2-معینالدین ابونصر احمد بن عبدالرزاق طنطرانی مراغی از شعرا و ادبای نامور سده پنجم هجری است، هموست که قصیده معروف طنطرانیّه را با مطلع «یا خلّی البال قد بلبلت بالبلبال بالُ » در مدح خواجه نظامالملک طوسی سرود. فهرست نسخههای خطی دانشگاه تهران، ج8، ص262 3-تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی بغدادی، ص366، چاپ هند. 4-همان، ص432، چاپ هند 5-هم اکنون نیز محلهای در مرکز شهر با نام اتابک معروف است که ظاهرا بازمانده عصر اتابکان است 6-تجارب السلف، هندوشاه بن سنجر نخجوانی، ص296 7-راحة الصدور، محمد بن علی راوندی، ص44، 8-تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی، ج2، ص1071 (چاپ سوریه) 9-همان، ج1، ص388 10-همان، ج1، ص388 11-دیوان اثیرالدین اخسیکتی، تصحیح رکنالدین همایون، ص92 12-التکمله لوفیات النقله، عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری، ج1، ص215 13-تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی، ج3، ص418 14-فهرست کتابخانه اهدایی مشکوة به دانشگاه تهران، محمدتقی دانشپژوه، ج3، بخش5، مجلد7، ص2646 15-تلخیص مجمع الآداب، ج1، ص28 16-همان، ج1، ص28 17-غزالینامه، جلالالدین همایی، ص289 18-سیر اعلام النُبلاء، محمد ذهبی، ج21، ص14 19-الروض المعطار فی خبر الاقطار، ابوطاهر سلفی اصفهانی، ص535 20-الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین، عبدالرحمن نیشابوری، ص29 21-آن نسخه املا شده، بعدها به دست شهید اول، شمسالدین محمد بن مکی، افتاد و نسخهای از روی آن استنساخ و با نسخه اصل مطابقت کرد. در سال 861 هجری کاتبی به نام محمد بن علی بن حسن جباعی نسخهای از روی نسخه شهید استنساخ کرد و همین نسخه در سال 1414 هجری با تحقیق شیخ محمدباقر محمودی به کوشش انتشارات وزارت ارشاد به طبع رسید 22-تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی، ج2، ص1121 23-وفیات الاعیان، ابنخلکان، ج4، ص250، 24-معجم الادباء، یاقوت حموی بغدادی، ج19، ص315 25-معجم الادباء، یاقوت حموی بغدادی، ج19، ص315 26-نزهة الارواح و روضة الافراح، شمسالدین شهرزوری، ص458 27-تاریخ الحکما، جمالالدین قفطی، ص290 28-همان، ص290 29-بینش اسلامی و پدیدههای جغرافیایی، دکتر عباس سعیدی، ص84 30- نشریه پیام، ارگان یونسکو، آبان و آذر 1360 31-علم و تمدن در اسلام، حسین نصر، ترجمه احمد آرام، ص70 32-البدایة والنهایة، ابنکثیر دمشقی، ج13، ص249 33-بینش اسلامی و پدیدههای جغرافیایی، دکتر عباس سعیدی، ص83 34-یادنامه خواجه نصیر طوسی، دانشگاه تهران، ص90 35-تاریخ علم کمبریج، کالین رنان، ص316 36-فوات الوفیات، محمد بن شاکر کبتی، ج3، ص245 37-روزنامه اطلاعات، خرداد 1352، شماره 14124 38-ر.ک: تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی بغدادی (همه مجلدات) 39-تاریخ علم کمبریج، ص3230 40-تاریخ حکما و عرفای زنجان، کریم نیرومند، ص299 41-مختصر الدول، ابوالفرج ابنعبری، مقدمه 42- ر.ک: تلخیص مجمع الآداب، ابنفوطی بغدادی (همه مجلدات) 43-همان، ص232 (چاپ هند) 44-لغتنامه، علیاکبر دهخدا، ج12، ص17921 45-وقفنامه ربع رشیدی، خواجه رشیدالدین فضلاللّه همدانی، ص113 46-یادنامه خواجه نصیرالدین طوسی، ص84 47-علم و تمدن در اسلام؛ حسین نصر، ترجمه احمد آرام، ص190 48-ابنیه و آثار تاریخی مراغه، عبدالعلی کارنگ، ص56 ـ 57 49-سفرنامه مراغه، نسخه خطی 3647، کتابخانه عمومی آیتاللّه مرعشی نجفی، ص46ـ 47 50-سیاحتنامه ابراهیمبیک، زینالعابدین مراغهای، ص118 51-در تحقیقاتی که دکتر پرویز ورجاوند در مورد آثار باستانی و مذهبی مراغه به عمل آوردهاند به خطا از این امامزاده به عنوان امامزاده عطاءاللّه فرزند امام کاظم(ع) نام برده و به دنبال آن وجود شخصیتی با این نام را در میان اولاد آن امام همام(ع) انکار نموده است. دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص319
منبع:میراث جاویدان/http://www.farabiasl.com
:: موضوعات مرتبط:
اطلاعات درباره مراغه ,
,